مردی که شرحِ اسم خویش بود
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۴۴۸۰۱
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها- الف نوشت: دامنه تابشش تا دور دستهای زمین میرفت. ان شاءالله تا دور دستهای زمان هم خواهد رفت. او در حصرِ زمین نمیماند. از این سو به سوی دیگر بار کلمه و آگاهی به دوش میکشید. از این دانشگاه به آن دانشگاه. از این محفل علمی به آن محفل و از این رسانه به آن رسانه. حتی به روستاهای دور.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرحوم عماد افروغ هر سال تاسوعا و عاشورا در روستای لفور از توابع سوادکوه به سخنرانی در جمع اهالی این خطه میپرداخت انگار میخواست کلمات زلال عاشورا را در روستای فطرت ذهن آدمها بکارد. نویسنده کتاب «عاشورا و رهایی» رهایی را در عاشورا یافته بود و برای آشنا کردن مردم با این حقیقت پا به راه بود. او به دنبال ریشههای عاشورا به نهج البلاغه نقب زده بود و واپسین سالهای حیاتش را مشغول پژوهش در نهج البلاغه بود. کاری که ناتمام ماند. شاید هم او سهم خویش را تمام و کمال انجام داد و دیگری باید با همین نگاه از میانه برخیزد و ادامه راه را برود.
کوچ او در شب قدر 23 رمضان الکریم، برای او معنای برکت داشت. رجعت به سوی دوست در مبارک هنگامهای که زمین و زمان از عطر یاد او سرشار است. در گرامی فصلی که تقدیرها تدبیرها را هم بهشتی تحریر میکنند، مرگ او هم خبری میشود که تابشی افزونتر مییابد. چنان که نشانش معنایی چنین داشت.
عماد افروغ، اندیشمندی بود که اندیشه را با فضایل اخلاقی غنا بخشیده بود. هستههای رفاقت را شکافت و انرژی را آزاد میکرد که تا همیشه میماند. او درد جامعه را فقر رفاقتها میدانست و افسوس میخورد بر این درد که برخیها خیلی راحت از مهربانی دیده و دست میشویند و «نامهربانی» را جایش مینشانند.
دکتر عماد افروغ از نظریهپردازان سرشناس محسوب میشد. نظریه نقد درون گفتمانی ابداعِ اوست که بعدها به گفتمانی غالب تبدیل شد. افروغ در آخرین اظهارات خود میگفت در امر اجتماعی به عقلانیت انتقادی معتقد شده است. او به اخلاق نه به عنوان تاکتیک بلکه به عنوان راهبرد و حتی بالاتر؛ یک واجب انسانی باور داشت. در نهایت انتقاد هم پا از دایره اخلاق بیرون نمیگذاشت.
به واقع او، روشنفکری دینی و جامعهشناسی صادق و سیاسیتورزی متعهد بود. همواره تحقق توأمان اسلامیت و جمهوریت نظام را پی میگرفت. اهل منطق بود و منطقه فکریاش را هم با این شاخصه، نشانهگذاری میکرد. او انسانی شریف بود.
همین باعث میشد که برای توسعه شرافت، همه توان خود را در همهگیر شدن اخلاق بگذارد. او رفت. دوست دارم در این غم همانی را بگویم که در مرگ فقیهان میخوانیم؛ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ هرگاه عالمی بمیرد رخنهای جبرانناپذیر در اسلام ایجاد میشود که تا روز قیامت هیچ چیز آن را فرو نمىپوشد. او اگر نه فقیه- به معنای مصطلح- اما عالم بود به معنای درست کلمه. خالی شدن عالَم از عالِم ثُلمهای بزرگ است...../عباس محمدیان
پایان پیام/ت
منبع: فارس
کلیدواژه: الف عماد افروغ اندیشمند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۴۴۸۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیدا شدن جسد مردی میانسال پس از ۱۰ روز در انباری خانهاش
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، دیماه سال گذشته دختر جوانی قدم در اداره آگاهی پایتخت گذاشت و از ناپدید شدن پدرش حشمت خبر داد. دختر جوان زمانی که مقابل افسر پرونده قرار گرفت، گفت: صبح روز گذشته راهی محل کارم شدم، اما وقتی به خانه برگشتم از پدرم خبری نبود.
بیشتر بخوانید: قاتل فراری در دام پلیس گرفتار شد
فکر کردم برای کاری از خانه بیرون رفته است، اما وقتی با تلفن همراهش تماس گرفتم با شنیدن صدای زنگ گوشی متوجه شدم تلفنش در خانه است. هر چه منتظر ماندم پدرم برنگشت و من هم به پلیس خبر دادم.
با این شکایت تحقیقات پلیسی در رابطه با ناپدید شدن مرد میانسال آغاز شد تا اینکه چند روز بعد وقتی برادر حشمت برای سر زدن به برادرزادهاش و پیگیری وضعیت برادر خود راهی خانه آنها شد به محض ورود متوجه بوی تعفن شدیدی شد که از داخل انباری به مشام میرسید.
وقتی موضوع را به برادرزادهاش گفت او منکر اطلاع از علت بوی تعفن شد اما وقتی مرد میانسال به سمت انباری رفت با دیدن قفل بزرگی که روی در بود تعجب کرد، چرا که قبلاً این قفل را ندیده بود. بنابراین قفل در انباری را شکستند و وارد شدند. آنها در کمال ناباوری با جسد حشمت در حالی که پتو پیچ شده و آثار خون روی بدنش دیده میشد، مواجه شدند.
ردپای دو مظنونمرد میانسال موضوع را به پلیس اطلاع داد و تیم بررسی صحنه جرم ساعتی بعد راهی محل شدند.
تحقیقات و معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی در صحنه حکایت از آن داشت که زمان مرگ مرد میانسال با زمان ناپدیدشدنش یکی است.
با توجه به اینکه حشمت به قتل رسیده و خودرواش نیز ناپدید شده بود فرضیه سرقت قوت گرفت. در ادامه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند که خواهرزن مقتول به نام شهلا نیز با آنها زندگی میکرده اما همزمان با قتل حشمت این زن نیز ناپدید شده است.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات میدانی دریافتند، حشمت و خواهرزنش با هم اختلاف داشتند. یکی از همسایهها در این رابطه گفت: شهلا اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و از زمانی که به اینجا آمده بود پای موادفروشان را نیز به خانه حشمت باز کرده بود.
همسایهها از این موضوع خیلی گلایه داشتند. میترسیدند بچههایشان بواسطه رفتوآمدهای مواد فروشان به خانه شهلا معتاد شوند. همسایهها از حشمت خواستند به او تذکر دهد و همین مسأله باعث اختلاف آنها شده بود.
بدین ترتیب فرضیه دست داشتن زن جوان در این قتل قوت گرفت، از سویی تیم تحقیق دریافت که دختر مقتول در این مدت با خالهاش پنهانی در تماس بوده است.
به دستور بازپرس موسی رضازاده، دختر جوان بازداشت شد و در تحقیقات گفت: دو سال قبل مادرم فوت کرد و از طرفی خالهام نیز به خاطر اعتیاد از همسرش جدا شده بود.
از آنجا که او جایی برای زندگی نداشت، از پدرم خواستم او را به خانهمان بیاورد. اوایل مشکلی نداشتیم اما از زمانی که پای موادفروشان به خانهمان باز شد و همسایهها شکایت کردند، اختلاف بین آنها نیز شروع شد. پدرم چندین بار تصمیم گرفت شهلا را ترک دهد، اما او حاضر نشد به کمپ ترک اعتیاد برود.
او ادامه داد: درگیریها ادامه داشت تا اینکه پدرم به صورت ناگهانی ناپدید شد. از خالهام نیز خبری نبود و هر چه با او تماس میگرفتم، پاسخم را نمیداد.
تا اینکه چند روز بعد از ناپدید شدن پدرم، خالهام تماس گرفت و مدعی شد با مردی که موادفروش بوده، پدرم را به قتل رسانده است. او مرا تهدید کرد که نباید راز این جنایت را برملا کنم، من هم ترسیدم و سکوت کردم.
در ادامه بررسیها، یکی از اهالی محل با پلیس تماس گرفت و راز این جنایت را برملا کرد و گفت: چند شب قبل در بزمی شبانه مرد موادفروشی به نام هوشنگ تعریف کرد که با همدستی زنی به نام شهلا مردی به نام حشمت را کشته است.
با این اطلاعات به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران دختر مقتول به اتهام اخفای ادله جرم بازداشت و دستور بازداشت شهلا و هوشنگ نیز صادر شد و تحقیقات برای دستگیری آنها ادامه دارد.
منبع: ایران
انتهای پیام/
کد خبر: 1229877 برچسبها اخبار حوادث